دنیای من!!

شیر و میش

دنیای من!!

شیر و میش

Screw world i wanna travel back in time I can't stand it anymore..

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۴۳
MelAmi
sometimes you just need to close ur eyes, imagine the good times in past, make jail of good memories for urself and dont get out for a while..
slowly.. when u feel the real smile, try to capture it in ur mind.
and then u can open ur eyes. and see the grey present but knowing that u can, u could, smile too!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۲۳
MelAmi

for the one who knows me better than I know: "I still need your support. I always do. so never leave me by my own.." ... (elahi amin)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۵۴
MelAmi
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۹ تیر ۹۳ ، ۰۳:۰۸
MelAmi

Nothing hurts more than knowing it was never meant to be.. That it never worth thinking or dreaming about..!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۳ ، ۰۰:۵۸
MelAmi
امتحانام عالی بودن! یعنی در حد معدل ۱۸ و یکم خورده ای! ولی دچار دوگانگی ارزشی شدم!! خو همه بدون استثنا میگن معدل هیچ ربطی نداره به کنکور از یه طرفم خودم نمیدونم چرا اصرار دارم کمتر از ۱۷ نشه معدل کلم. خوب این احساسات دوگانه یکم آزار دهنده شدن واسم. از یه طرفم که ارشد کلا..!!


Over all, honestly I'm not enjoying these moments that I really should enjoy!
I'm thinking too much! over thinking about things and I think scary.. that's what ruins the enjoyment of the moment! my thoughts are going to make me crazyyyyyyyy from being thissss scaryyyyyyy omggggg!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۳ ، ۱۲:۰۷
MelAmi

They say: "If you do it once you will fall into it and you can't help yourself rescuing."

Was it an apple or a grape? Doesn't matter at all but what is the matter is that all these started from there..!

The first sin of human kind happened!

The sin that effected all of us.

The sin happened, the first breaking the rules, the first Disobeying. All this happened. But another thing happened too.

The first repentance of human kind!


They say it tastes sweet! Though you know its a crime but you still do it cause you think this sweet taste of crime worth to feel the bitter taste of regret after it!


I have done a crime! We all did and not once or twice! Many times. but we still hope there's a way back.

But this crime..this "sin"! It didn't taste sweet for me. Its like when you have to study but you spend your time resting or having fun! this fun is suppose to be fun but its not! Cause you worry and regret the whole time and it eats your fun!!

All of these.. it doesn't change the fact.

But i know theres a way..

And i should try!!

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۵۷
MelAmi

بلی بلی عاشق!! عاشق قالب جدید و سر و روی شسته و رفته ی جدید وبلاگمم!!

اصلا سیر نمیشم از نگاه کردنش!!

عاشقشــــــــــــم!!

نخیر نخیر!! جناب دوست جانمم هم به هدفت نمیرسی!! عمرا اگه سرویس دهندمو عوض کنم! مگه میتونــــــــم...!! خودت به فکر دامین باش!! اوهوم اوهوم!

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۲ ، ۲۲:۴۷
MelAmi

ولی به نظر من هیچ چیز دست نیافتنی نیست!!

مگه نه خدای من؟؟


به هر حال!

خیلی پیش نمیاد که ازون خوابایی ببینم که آدم دلش نمیخواد بیدار بشه! ازونایی که توش هرچی لایفتایم ویش و هدف و آرزو داری تو زندگیت، به حقیقت ( به حقیقت که نه البته! به رویا! خب خوابه!) میپیونده!!

خیلی شیرین بود واقعا.. اونقدر که درکش الان یکم برام سخته!

یجوری بود که الان هی با خودم میگم یعنی میشه یه روزی خوابایی که میبینیم خواب نباشن دیگه؟؟

نمیدونم.. نه! بندپروازی نیست! اصلا این حرفا رو قبول ندارم!

هیچ چیز نشد نداره!

تا وقتی که نیرو محرکه اشو داشته باشی و اعتماد به یکی که بزرگ تر از این حرفاس که نتونی بهش اعتماد کنی.

به هر حال..!


خیلی شیرین بود!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۴۸
MelAmi

درست گفتم اصلا؟؟ هیچ آدابی و ترتیب مجوی؟؟ به هرحال! هرچی!

از همین حالا شماره گذاری پستا و ترتیب و چه میدونم مرتب کردن بر اساس اروم دانا و خانا میره تو صندوقچه ی امبار! (انبار نه! امبار!!)


همین یکم پیش یه سوسک حدودا یه سانتی و سه میلی متری کاملا سیاه که از باغچه میاد و نمیدونم احیانا بهش میگن ساس، از رو دستم شوت شد اونور! جالب اینجاس جیغمم در نیومد! فقط ایست قلبی بود که اونم بحمد پروردگار رد شد!

همه جا تاریک.. جوجو و دودو بغل دستم.. عاشق رفتارشناسیشونم! بعضی وقتا من میخوام برم تو نخ جک جونورا! اونایی که از جنس خودم بهترن!!


به هر حال!


پست زدم تا بگم آقا من بعضی وقتا دلش میخواد میتونست ادوارد باشه!!!! نه ومپایر نباشه! یا زیر نور آفتاب اکلیلی نباشه!! فقط مایند ریدر باشه ورژن جدیدش!( در سلامتی عقلانی به سر میبرم شاید آیا! خود نیز در عجب است!)

حالا البته نه اینکه فقط بعضی وقتا باشه ها! ولی بعضا وقتا من واقعا اینو میخواد که بتونه بفهمه به چی فکر میکنن!

من اصلا هم فضول نیست!

من اصلا هم دهن بین نیست! کاری به کار افکار پوچ و متضاد پوچ دیگران نداره!

من فقط از من بودنش دچار سوء هاضمه شدیدی شده!!!(خودشم .. ینی خودمم نفهمیدم چی گفت نوشتم من!)

آره من نترس بود! شجاع بود! من پارتیزان بود!

من فکر کنم دیگه نیست! هست ولی اونایی که اون بالا گفتم دیگه نیست! من شاید فقط از اون بالاییا تظاهر کردن بهشون براش مونده!!

من خیلی به فکر منم.. خودمو اصلا دوست ندارما.. ولی یه احساسی دارم که این من شدیدا مظلوم واقع شده.. باید هواشو داشته باشم.. خیلی دوسش دارم..!

داشتم میگفتم!

من میخواد مایند ریدر باشه تا نترسه! تا انقدر تو دو راهی خندیدن یا نخندیدن به خودش نباشه!

من فقط میخواد دیگه ضعف نشون نده! من دیگه نمیخواد پیش من(یعنی خودم!!) کوچیک فرض بشه..!

من فقط میخواد مطمئن بشه! ( از چیش و از همه چیش! (دلم نون چیریشی خواست!! :دی) از چیش و از همه چیش رجوع شود به سررسید جان کرمی خاک گاهی خورده و گاه کم خورده!)


من خیلی بچه ی خوبیه.. دروغ چرا بهش حسودیم میشه! خدا خودش بهم دادتش! خدا خودش به همه یه دونه من عزیز داده! ولی خودمون داریم بهش ظلم میکنیم..

چه بسا یه ذره که فکر کنیم میبینیم عاشقشونم هستیم!!


خدایا به عظمتت.. به همون بزرگی و قدرتت..  خدایا به همون عزوجل بودنت.. خدایا به همه ی من ها و خودم های خیلی خوب رو زمینت..: خدایا همون دعای همیشگی..!


پ.ن: من اصلا هم دچار خود شیفتگی نیستم! دچار من شیفتگی حادم!! آره جون خواهر..!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۲ ، ۰۲:۵۹
MelAmi