when even clocks cant save you
يكشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۰ ب.ظ
گوشه ای در انزوای خیال، با دست های زیر چانه، بی توجه به سردی افکارت، مسخ مبهمات و هیچ و پوچ هایی. در سکوت بی پرده ی اتاق، فقط تیک و تاک هشدار دهنده ی ثانیه هاست که دورت طناب شده، نکند سقوط کنی و غرق نقطه های بی انتهای ذهنت شوی.
وای به روزی که طناب پاره شود و تو غرق خیال..
وای تر به روزی که گوشت به همین تیک و تاک هم کر شود. آن وقتست که با همان طناب حلق آویزی.
+وای بر من اگر به خوابم. وای اگر خواب بمانم.
۹۴/۰۹/۱۵