اپیزود نهم ... Something harder than losing friend
شنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۱، ۱۰:۰۴ ق.ظ
اول اول پست قبل هرچی باید یه چیزی بگم .. سحر جونم امیدوارم که بیای و ببینی و بخونی اینو!
منظور
من از اون یه تیکه ی پست قبلی که دوستام نبود ! تو منو از خودمونی میشناسی
دیدی پستامو ، چرندپرندامو واسه همین میشناسی منو ! تو که دوست عزیزمی و
من تازه خیلی خیلی خوشحالم شدم که وبلاگمو میخونی !
چون فقط دوست دارم که دوستام و کلا آشناها بخونن . برام اونا مهمن نه بقیه !
خب این از این ! و اما ادامه ی داستان !
You know what is harder than losing your friend !??! Nothing is harder than that but knowing she was never your friend !
Sometimes it is hard to understand what did you do that made them so angry with you !I really didn't expect her to act like this . I mean.. come on I thought she was my friend ! But this behavior of her showed me she never was ! Now I can understand maybe she was good to me just because I could talk to her and listen to her ! She just needed one ear to hear ! And also someday we used to spend the way back home together and maybe this was the reason !
But now she just showed me her real SHE !
Don't be sad Melika ! It is always like this ..!
09/1 22:28
خب
این مال دیروز بود ! مال همون لحظه ! اما الان .. ! نمیخوام بگم ارزششو
نداره ناراحت باشم ! متنفرم از این جمله ی کلیشه ای ! آخه مگه میشه آدم
برای یه چیز بی ارزش ناراحت بشه !؟ وقتی ناراحت باشه از یه چیز ینی به اون
چیز اهمیت میداده ! یعنی براش باارزش بوده وگرنه مالیخولیا که نداره !
ولی
الان میبینم اون چیزی که با ارزش تره خودمم و شخصیت خودم ! همون دایره ی
خودم ! ناراحت میشم ولی دایره امو هواشو دارم ! کوچیکش نمیکنم . هر حسی
دارم برا خودم نگه میدارم . خودش خواست نشون بده که میدونه همه ی تقصیر
گردن من نبوده . نخواست هم که باید کلی متاسف باشم برای خودم که دوباره به
این نتیجه رسیدم که Nothing is harder than losing your special friend!
پ.ن : متنفرم از کسایی که میگن متنفرن "از کسایی که هی و هوش و خر و الاغ و گاو و گوسفند لحن مودبانه ی حرف زندشونه" و همین کلمات قشنگ اتفاقا دقیقا نشونه ی صمیمیت خودشونه!
۹۱/۱۰/۳۰