اپیزود دوم .. مداد !
الماسو میبینی چقدر قشنگه ؟ میبینیش نورو چجوری تو خودش زندونی میکنه و دل
همه رو میدزده ؟ میبینی مردم چطوری خودشونو تیکه تیکه میکنن تا یه تیکه
الماس حالا هرجوری داشته باشن ؟!؟؟!؟
تا حالا دقت کردی با چی رو برگه
مینویسی ؟ دقت کردی نوک مدادت چقدر نرمه و تابع حرفای توئه ؟ دقت کردی اگه
مدادت نبود چیکار میکردی ؟ چطوری دلتو خالی میکردی رو یه تیکه کاغذ ؟ چطوری
علمتو روزبه روز افزایش میدادی ؟
اصلا دقت کردی اگه مداد نداشتی زندگی برات سخت ترین کار ممکن میشد ؟
نوک اون مداده که الماسو درست میکنه . اون الماسی که قیمتش میلیونیه یه زمانی جنسش همون جنس نک مدادت بوده .
اما تو حاضری زحمتی رو که برا به دست آوردن یه تیکه الماس میکشی برا داشتن یه گونی مداد بکشی ؟
عمرا !!
حرف
من اینه ! چرا آخه ؟ به خدا یه تیکه مداد به ده تا گونی الماس می ارزه .
باید الماس داد مداد گرفت . چرا ارزش مغز و هوش و درک آدما اینقدر پایینه ؟